پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی
ظاهر
یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی | نظر کرد روزی، بگسترده دامی | |||||
بسان ره اهرمن، پیچ پیچی | بکدار نطعی، ز خون سرخ فامی | |||||
همه پیچ و تابش، عیان گیروداری | همه نقش زیباش، روشن ظلامی | |||||
بهر دانهای، قصهای از فریبی | بهر ذره نوری، حدیثی ز شامی | |||||
بپهلوش، صیاد ناخوبرویی | بکشتن حریصی، بخون تشنه کامی | |||||
نه عاریش از دامن آلوده کردن | نهاش بیم ننگی، نه پروای نامی | |||||
زمانی فشردی و گاهی شکستی | گلوی تذروی و بال حمامی | |||||
از آن خدعه، آگاه مرغ دانا | بصیاد داد از بلندی سلامی | |||||
بپرسید این منظر جانفزا چیست | که دارد شکوه و صفای تمامی | |||||
بگفتا، سرائی است آباد و ایمن | فرود آی از بهر گشت و خرامی | |||||
خریدار ملک امان شو، چه حاصل | ز سرگشتگیهای عمر حرامی | |||||
بخندید، کاین خانه نتوان خریدن | که مشتی نخ است و ندارد دوامی | |||||
نماند بغیر از پر و استخوانی | از آن کو نهد سوی این خانه گامی | |||||
نبندیم چشم و نیفتیم در چه | نبخشیم چیزی، نخواهیم وامی | |||||
بدامان و دست تو، هر قطرهی خون | مرا داده است از بلائی پیام | |||||
فریب جهان، پخته کردست ما را | تو، آتش نگهدار از بهر خامی |