پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/نیکنامی نباشد، از ره عجب
ظاهر
نیکنامی نباشد، از ره عجب | خنگ آز و هوس همی راندن | |||||
روز دعوی، چو طبل بانگ زدن | وقت کوشش، ز کار واماندن | |||||
خستگان را ز طعنه، جان خستن | دل خلق خدای رنجاندن | |||||
خود سلیمان شدن به ثروت و جاه | دیگران را ز دیو ترساندن | |||||
با درافتادگان، ستم کردن | زهر را جای شهد نوشاندن | |||||
اندر امید خوشهی هوسی | هر کجا خرمنی است، سوزاندن | |||||
گمرهان را رفیق ره بودن | سر ز فرمان عقل پیچاندن | |||||
عیب پنهان دیگران گفتن | عیب پیدای خویش پوشاندن | |||||
بهر یک مشت آرد، بر سر خلق | آسیا چون زمانه گرداندن | |||||
گویمت شرط نیکنامی چیست | زانکه این نکته بایدت خواندن | |||||
خاری از پای عاجزی کندن | گردی از دامنی بیفشاندن |