پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/عدسی وقت پختن، از ماشی
ظاهر
عدسی وقت پختن، از ماشی | روی پیچید و گفت این چه کسی است | |||||
ماش خندید و گفت غره مشو | زانکه چون من فزون و چون تو بسی است | |||||
هر چه را میپزند، خواهد پخت | چه تفاوت که ماش یا عدسی است | |||||
جز تو در دیگ، هر چه ریختهاند | تو گمان میکنی که خار و خسی است | |||||
زحمت من برای مقصودی است | جست و خیز تو بهر ملتمسی است | |||||
کارگر هر که هست محترمست | هر کسی در دیار خویش کسی است | |||||
فرصت از دست میرود، هشدار | عمر چون کاروان بی جرسی است | |||||
هر پری را هوای پروازی است | گر پر باز و گر پر مگسی است | |||||
جز حقیقت، هر آنچه میگوئیم | هایهوئی و بازی و هوسی است | |||||
چه توان کرد! اندرین دریا | دست و پا میزنیم تا نفسی است | |||||
نه تو را بر فرار، نیروئی است | نه مرا بر خلاص، دسترسی است | |||||
همه را بار بر نهند به پشت | کس نپرسد که فاره یا فرسی است | |||||
گر که طاوس یا که گنجشکی | عاقبت رمز دامی و قفسی است |