پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/ز سری، موی سپیدی روئید
ظاهر
ز سری، موی سپیدی روئید | خندهها کرد بر او موی سیاه | |||||
که چرا در صف ما بنشستی | تو ز یک راهی و ما از یک راه | |||||
گفت من با تو عبث ننشستم | بنشاندند مرا خواه نخواه | |||||
گه روئیدن من بود امروز | گل تقدیر نروید بیگاه | |||||
رهرو راه قضا و قدرم | راهم این بود، نبودم گمراه | |||||
قاصد پیریم، از دیدن من | این یکی گفت دریغ، آن یک آه | |||||
خرمن هستی خود کرد درو | هر که بر خوشهی من کرد نگاه | |||||
سپهی بود جوانی که شکست | پیری امروز برانگیخت سپاه | |||||
رست چون موی سیه، موی سپید | چه خبر داشت که دارند اکراه | |||||
رنگ بالای سیه بسیار است | نیستی از خم تقدیر آگاه | |||||
گه سیه رنگ کند، گاه سفید | رنگرز اوست، مرا چیست گناه | |||||
چو تو، یکروز سیه بودم وخوش | سیهی گشت سپیدی ناگاه | |||||
تو هم ایدوست چو من خواهی شد | باش یکروز بر این قصه گواه | |||||
هر چه دانی، بمن امروز بخند | تا که چون من کندت هفته و ماه | |||||
از سپید و سیه و زشت و نکو | هر چه هستیم، تباهیم تباه | |||||
قصه خویش دراز از چه کنیم | وقت بیگه شد و فرصت کوتاه |