پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/روز شکار، پیرزنی با قباد گفت
ظاهر
روز شکار، پیرزنی با قباد گفت | کاز آتش فساد تو، جز دود و آه نیست | |||||
روزی بیا به کلبهی ما از ره شکار | تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست | |||||
هنگام چاشت، سفرهی بی نان ما ببین | تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست | |||||
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد | دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست | |||||
از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد | آب قنات بردی و آبی بچاه نیست | |||||
سنگینی خراج، بما عرضه تنگ کرد | گندم تراست، حاصل ما غیر کاه نیست | |||||
در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید | بر عیبهای روشن خویشت، نگاه نیست | |||||
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است | کار تباه کردی و گفتی تباه نیست | |||||
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت | جز سفله و بخیل، درین بارگاه نیست | |||||
ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی | یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست | |||||
مردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز | از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست | |||||
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی | یک مرد رزمجوی، ترا در سپاه نیست | |||||
جمعی سیاهروز سیهکاری تواند | باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست | |||||
مزدور خفته را ندهد مزد، هیچکس | میدان همت است جهان، خوابگاه نیست | |||||
تقویم عمر ماست جهان، هر چه میکنیم | بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست | |||||
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی بخلق | در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست |