پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/خلید خار درشتی بپای طفلی خرد
ظاهر
خلید خار درشتی بپای طفلی خرد | بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست | |||||
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است | ز خار حادثه، تیه وجود خالی نیست | |||||
هنوز نیک و بد زندگی بدفتر عمر | نخواندهای و بچشم تو راه و چاه، یکیست | |||||
ز پای، چون تو در افتادهاند بس طفلان | نیوفتاده درین سنگلاخ عبرت، کیست | |||||
ندیده زحمت رفتار، ره نیاموزی | خطا نکرده، صواب و خطا چه دانی چیست | |||||
دلی که سخت ز هر غم تپید، شاد نماند | کسیکه زود دل آزرده گشت دیر نزیست | |||||
ز عهد کودکی، آمادهی بزرگی شو | حجاب ضعف چو از هم گسست، عزم قویست | |||||
بچشم آنکه درین دشت، چشم روشن بست | تفاوتی نکند، گر ده است چه، یا بیست | |||||
چو زخم کارگر آمد، چه سر، چه سینه، چه پای | چو سال عمر تبه شد، چه یک، چه صد، چه دویست | |||||
هزار کوه گرت سد ره شوند، برو | هزار ره گرت از پا در افکنند، بایست |