پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/بلبل آهسته به گل گفت شبی
ظاهر
بلبل آهسته به گل گفت شبی | که مرا از تو تمنائی هست | |||||
من به پیوند تو یک رای شدم | گر ترا نیز چنین رائی هست | |||||
گفت فردا به گلستان باز آی | تا ببینی چه تماشائی هست | |||||
گر که منظور تو زیبائی ماست | هر طرف چهرهی زیبائی هست | |||||
پا بهرجا که نهی برگ گلی است | همه جا شاهد رعنائی هست | |||||
باغبانان همگی بیدارند | چمن و جوی مصفائی هست | |||||
قدح از لاله بگیرد نرگس | همه جا ساغر و صهبائی هست | |||||
نه ز مرغان چمن گمشدهایست | نه ز زاغ و زغن آوائی هست | |||||
نه ز گلچین حوادث خبری است | نه به گلشن اثر پائی هست | |||||
هیچکس را سر بدخوئی نیست | همه را میل مدارائی هست | |||||
گفت رازی که نهان است ببین | اگرت دیدهی بینائی هست | |||||
هم از امروز سخن باید گفت | که خبر داشت که فردائی هست |