پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان
ظاهر
با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان | کای کودکان خرد، گه کارکردن است | |||||
روزی طلب کنید، که هر مرغ خرد را | اول وظیفه، رسم و ره دانه چیدن است | |||||
بی رنج نوک و پا، نتوان چینه جست و خورد | گر آب و دانهایست، بخونابه خوردن است | |||||
درمانده نیستید، شما را بقدر خویش | هم نیروی نشستن و هم راه رفتن است | |||||
پنهان، ز خوشهای بربائید دانهای | در قریه گفتگوست، که هنگام خرمن است | |||||
فریاد شوق و بازی طفلانه، هفتهایست | گر بشنوید، وقت نصیحت شنیدن است | |||||
گیتی، دمی که رو بسیاهی نهد، شب است | چشم، آنزمان که خسته شود، گاه خفتن است | |||||
بی من ز لانه دور نگردید هیچ یک | تنها، چه اعتبار در این کوی و برزن است | |||||
از چشم طائران شکاری، نهان شوید | گویند با قبیلهی ما، باز دشمن است | |||||
جز بانگ فتنه، هیچ بگوشم نمیرسد | یا حرف سر بریدن و یا پوست کندن است | |||||
نخجیرگاهها و کانها و تیرهاست | سیمرغ را، نه بیهده در قاف مسکن است | |||||
با طعمهای ز جوی و جری، اکتفا کنید | آسیب آدمی است، هر آنجا که ارزان است | |||||
هر جا که سوگ و سور بود، مرغ خانگی | رانش بسیخ و سینه بدیگ مسمن است | |||||
از خون صدهزار چو ما طائر ضعیف | هر صبح و شام، دامن گیتی ملون است | |||||
از آب و دان خانهی بیگانگان چه سود | هر کس که منزوی است زاندیشه ایمن است | |||||
پیدا هزار دام ز هر بام کوتهی است | پنهان هزار چشم بسوراخ و روزن است | |||||
زینسان که حمله میکند این گنبد کبود | افتد، نرفته نیمرهی، گر تهمتن است | |||||
هر نقطه را، بدیدهی تحقیق بنگرید | صیاد را علامت خونین بدامن است | |||||
از لانه، هیچگاه نگردید تنگ دل | کاینخانه بس فراخ و بسی پاک و روشن است | |||||
با مرغ خانه، مرغ هوا را تفاوتی است | بال و پر شما، نه برای پریدن است | |||||
ما را به یک دقیقه توانند بست و کشت | پرواز و سیر و جلوه، ز مرغان گلشن است | |||||
گر به دام حیلهی مردم فتادهایم | ایام هم، چو وقت رسد، مردم افکن است | |||||
تلخست زخم خوردن و دین جفای سنگ | گر زانکه سنگ کودک و گر زخم سوزن است | |||||
جائی که آب و دانه و گلزار و سبزهایست | آنجا فریب خوردن طفلان، مبرهن است |