پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/ای که عمریست راه پیمائی
ظاهر
ای که عمریست راه پیمائی | بسوی دیده هم ز دل راهی است | |||||
لیک آنگونه ره که قافلهاش | ساعتی اشکی و دمی آهی است | |||||
منزلش آرزوئی و شوقی است | جرسش نالهی شبانگاهی است | |||||
ای که هر درگهیت سجده گهست | در دل پاک نیز درگاهی است | |||||
از پی کاروان آز مرو | که درین ره، بهر قدم چاهی است | |||||
سالها رفتی و ندانستی | کانکه راهت نمود، گمراهی است | |||||
قصهی تلخیش دراز مکن | زندگی، روزگار کوتاهی است | |||||
بد و نیک من و تو میسنجند | گر که کوهی و گر پر کاهی است | |||||
عمر، دهقان شد و قضا غربال | نرخ ما، نرخ گندم و کاهی است | |||||
تو عسس باش و دزد خود بشناس | که جهان، هر طرف کمینگاهی است | |||||
ماکیان وجود را چه امان | تا که مانند چرخ، روباهی است | |||||
چه عجب، گر که سود خود خواهد | همچو ما، نفس نیز خودخواهی است | |||||
به رهش هیچ شحنه راه نیافت | دزد ایام، دزد آگاهی است | |||||
با شب و روز، عمر میگذرد | چه تفاوت که سال یا ماهی است | |||||
بمراد کسی زمانه نگشت | گاهی رفقی و گاه اکراهی است |