| | | | | | |
|
ای نهال آرزو، خوش زی که بار آوردهای |
|
غنچه بی باد صبا، گل بی بهار آوردهای |
|
|
باغبانان تو را، امسال سال خرمی است |
|
زین همایون میوه، کز هر شاخسار آوردهای |
|
|
شاخ و برگت نیکنامی، بیخ و بارت سعی و علم |
|
این هنرها، جمله از آموزگار آوردهای |
|
|
خرم آنکو وقت حاصل ارمغانی از تو برد |
|
برگ دولت، زاد هستی، توش کار آوردهای |
|
|
غنچهای زین شاخه، ما را زیب دست و دامن است |
|
همتی، ای خواهران، تا فرصت کوشیدن است |
|
|
پستی نسوان ایران، جمله از بی دانشی است |
|
مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است |
|
|
زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ما |
|
شاهراه سعی و اقلیم سعادت، روشن است |
|
|
به که هر دختر بداند قدر علم آموختن |
|
تا نگوید کس، پسر هشیار و دختر کودن است |
|
|
زن ز تحصیل هنر شد شهره در هر کشوری |
|
بر نکرد از ما کسی زین خواب بیدردی سری |
|
|
از چه نسوان از حقوق خویشتن بیبهرهاند |
|
نام این قوم از چه، دور افتاده از هر دفتری |
|
|
دامن مادر، نخست آموزگار کودک است |
|
طفل دانشور، کجا پرورده نادان مادری |
|
|
با چنین درماندگی، از ماه و پروین بگذریم |
|
گر که ما را باشد از فضل و ادب، بال و پری |
|