پروین اعتصامی (قصائد)/گردون نرهد ز تند رفتاری
ظاهر
گردون نرهد ز تند رفتاری | گیتی ننهد ز سر سیهکاری | |||||
از گرگ چه آمدست جز گرگی | وز مار چه خاستست جز ماری | |||||
بس بی بصری، اگر چه بینائی | بس بیخبری، اگر چه هشیاری | |||||
تو غافلی و سپهر گردان را | فارغ ز فسون و فتنه پنداری | |||||
تو گندم آسیای گردونی | گر یکمن و گر هزار خرواری | |||||
معماری عقل چون نپذرفتی | در ملک تو جهل کرد معماری | |||||
سوداگر در شاهوارستی | خر مهره چرا کنی خریداری | |||||
زنهار، مخواه از جهان زنهار | کاین سفله بکس نداد زنهاری | |||||
پرگار زمانه بر تو میگردد | چون نقطه تو در حصار پرگاری | |||||
یکچند شوی بخواب چون مستان | ناگه برسد زمان بیداری | |||||
آید گه در گذشتنت ناچار | خود بگذری، آنچه هست بگذاری | |||||
رفتند بچابکی سبکباران | زین مرحله، ای خوشا سبکباری | |||||
کردار بد تو گشت ز نگارش | آیینه دل نبود زنگاری | |||||
از لقمهی تن بکاه تا روزی | بر آتش آز دیگ مگذاری | |||||
بشناس زیان ز سود، تا وقتی | سرمایه بدست دزد نسپاری |