پرش به محتوا

وقایع اتفاقیه/۸

از ویکی‌نبشته
روزنامه وقایع اتفاقیه (۱۲۳۰ خورشیدی) از حکومت قاجار
نمرهٔ هشتم
تاریخ چاپ این نسخه ۲۴ جمادی‌الاول ۱۲۶۷ قمری حدوداً برابر با ۸ فروردین ۱۲۳۰ هجری خورشیدی است.

روُزنامه وقایع اتّفاقیّه بتاریخ جُمعه بیست و چهارم شهر جمادی‌الأوّل مُطابق آخر سال تنکوزئیل سنه ۱۲۶۷


نُمرهٔ هشتم

هر کس در طهران طالب نسخهٔ ازین روزنامها باشد در بازار در دکان میر سیّد کاظم بلوُرفروش فروخته میشود

قیمت

یک نُسخه ده‌شاهی

سه ماه شش‌هزار دینار

شش ماه یک تومان و دو هزار

یکسال دو تومان و چهار هزار


اخبار داخلهٔ ممالک محروسه پادشاهی

دارالخلافه طهران

در روز دوشنبه هیجدهم ماه جمادی الأول که اوّل این سال خیریّت آمال است اعلیحضرت پادشاهی زینت‌بخش تخت سلطنت و تاج فرمانروائی کردیده بقانون قدیم که درین دولت علیّه متدوال است سلام عید فرموُدند و کلّ اُمنا و اعیان دولت و مقرّبان حضرت بخلعت‌های فاخره مفاخرت جسته هر کس بجای خود در حضور مبارک ایستادند نظم و ترتیب اهل سلام و آراستکی صاحب‌منصبان نظام و غیره بطوری بود که چاکران قدیم این دولت علیّه میکویند که در این سالهای سال باین حشمت و جلال سلامی نشده بوُد و اُمنای دولت علیّه درین فصل نوروُز خوُرسندی و مُفاخرت دارند و فی‌الحقیقه جای شکرانه و شادمانی است که کُلّ ممالک محروسه قرار و انتظام تمام دارد و روُزکار دولت برومند باقبال بیمهال خُسروانی و اهتمام اُمنای دولت علیّه مانند این ایّام بهار و فصل ربیع رو بخُرمیّ و ترقّی است

در روزنامهٔ اخبار دولت بهیّه روس که در تفلیس انطباع میشود در خصوص راه انداختن روزنامه دارالخلافه و طهران شرحی نوشته‌اند و از قرار نوشته آنها معلوم میشود که روزنامه دارالخلافه را در آنجا بسیار پسندیده بودند خصوص اشخاصی که خیرخواه اهل این ممالک و مراقب و مواظب تربیت خلق و طالب تعلیم و تعلُّم زبان پارسی و عربی‌اند چونکه منظوُر امنای دولت علیّه در راه انداختن این روزنامها خیر و منفعت خاص و عام خواه از رعایای ممالک محروسهٔ ایران یا اهالی دُول دیکر بوُد مباشرین این روزنامها بسیار شادمانی دارند از اینکه روزنامه دارالخلافه مبارکه را در دولتهای دیکر نیز پسنده‌اند و تحسین نموده‌اند

حسبُ‌الأمر اعلیحضرت پادشاهی از روز دوشنبه ۲۰ عموم چاکران مرخص دید و بازدید ایّام نوروز کردیدند تا روز شنبه که در روُز مزبوُر هر یک مشغول خدمات مُحوّلهٔ بخود باشند نظر بحُسن صداقت و راستی و اهتمام عالیجاه چراغعلی‌خان قوللّر اقاسی در خدمات دیوانی منصب نیابت حکومت اصفهان از اعلیحضرت پادشاهی باو مُفوّض و فرمان همایون صادر کردید و ارسال میشود

از رعایای نطنز جمعی بدارالخلافه بتظلُّم آمده از حاکم و مباشر خود شکایت کردند که نسبت بما تعدّی و زیادتی کرده‌اند و بعضی اَمْوال و اَسْباب بیحسابی کرفته‌اند در دیوانخانه عدالت تحقیق و غوررسی نمودند آنچه از روی حقیقت معلوُم شُد بآنها زیادتی شده بود در دارالخلافه بحکم اولیای دولت علیّه از آنها استرداد و بصاحبان مال رد شد

از رعایای مغاره جمعی آمده در درالخلافه از مباشر خود شکایت کردند مباشر آنها را در دارالخلافه حاضر ساخته بیدوانخه رجوع کردند بعد از تحقیق معلُوم شد که مباشر آنها شصت تومان نقد و قدری اسباب از آنها به تعدّی کرفته است بعینها نقد و جنس مزبور از مباشر مغاره کرفته شده و بصاحبانشان داده شُد

سایر ممالک محروسه

از قراریکه از کیلان این اوقات نوشته‌اند در لنکرود بقدر هفتاد خانه آتش کرفته و خانهای مُنجّم‌باشی هم جزو آنها بُوده و بیست و چهار نفر هم سُوخته‌اند که هشت نفر از آنها فوت شده و مابقی هنوز حیوة داشته‌اند

قطران بحهة مصارف توپخانه اوّل از مملکت روس از راه انزلی می‌آوردند و کمی هم درین دولت علیّه ساخته میشُد درین اوقات که چندیست از مملکت روس قدغن شُد نیاوردند در رحمت‌آباد کیلان خوب و زیاده از قدر کفایت ساخته و میسازند

از انتظام امر خراسان درین روزها نوشته‌اند که دزدی کم میشود و فوج خلج را که به مُستحفظی شهر مشهد کذاشته‌اند کمال محارست را مینماید از جمله در ۲۹ ربیع‌االثانی هاشم‌نام ساربان نواب حسام‌السطلنه در پائین خیابان منزل داشته پیش از اذان صبح از منزل خود بحمّام میرفته است سربازان قراوُل اوُ را نکاه میدارند که پیش از صُبح چرا از خانه بیروُن آمدهٔ بعد یکی از سربازها اوُ را شناخته مُرخّص کرده بحمّام رفته است وقت طلوع آفتاب از حمّام مراجعت کرده بخانهٔ خود آمده دیده بوُد آنچه در منزل داشته برده‌اند کریبان سربازها را کرفته و آنها هم مُهلت خواسته‌اند که تا شام اسباب اوُ را پیدا نمایند آدمی از هاشم نام با سربازها بنای خانه‌جوئی همسایها را میکذارند بالأخره تا بعد از ظُهر مال هاشم نام بعینها با مبالغ کُلّی مال مردم دیکر که پیشتر دزیده شده بود پیدا میشود از خانه دو نفر پیره‌زن بیوه که در همسایکی هاشم نام منزل داشته‌اند آن دو نفر زن را بجهة اینکه دزد را بنمایند در حبس دارند ولی دُزد تا حال معلوم نشده

زوجهٔ جناب امام جمعه مشهد که دختر طهماسب‌خان تیمُوری بُوده وفات یافته از قراریکه نوشته بودند هشت روز دهانش بسته شده بوده که نه میتوانسته غذا بخورد و نه قادر بحرف زدن بوده است روز نهُم فوت شده و مشهور بوده است که به بدزبانی موصُوف بُوده و مردُم را لساناً اذیّت و آزار میرسانده است

در میان افواج ساخلوی خراسان در هر فوجی دُزد و هرزهٔ که سراغ داشته‌اند سرتیپان و سرهنکان به نواب حسام‌السّلطنه عرض نمُوده و حبس کرده‌اند و حالا جمیع افواج کمال نظم را دارند

عالیجاه عباسقلی‌خان سرتیپ فوج دهم خوی با فوج در چهارم شهر جمادی‌الاول از مشهد مُقدّس مُرخّص و روانهٔ دارالخلافه شده‌اند

بر حسب امر اولیای دولت علیّه میبایست یک فوج سرباز جدید از نشابور کرفته شود و محمودخان کرکری سرهنک فوج مرقومه مأمور بُود از قراریکه نوشته‌اند اکثری از آن فوج را کرفته و در کارند که این روزها باید تمام کرده باشند

از نظم و آرامی و آسایش اصفهان این روزها اخبار متواتره میرسد که از روزیکه عالیجاه چراغعلی‌خان قوللره آقاسی در آنجاست بسیار امورات آنجارا مُنتظم ساخته اموالی را که در سنواة سابقه دزیده شده پیدا میشود و دزدها را کرفته تبنیه و سیاست میکند از وقایع اتفاقیه چندی پیش ازین آقاعلیرضا نامی شب بمهمانی رفته بود و زنش در خانه بوده از شب شش ساعت کذشت خوابیده و صبح نعش او را بیرون آورده‌اند بعد از تفحّص معلوم میشود که آقا علیرضا کنیز سیاهی داشته و آن کنیز کنیز دیکر را که در خانه اقا علیرضا مهمان بوده با خود متّفق نموده و زن مزبوره را خفه کرده‌اند عالیجاه چراغعلی‌خان کنیز را فرستاده بعد از انکه عُلماء مجتهدین حکم قتل او را نوشته‌اند بحکم شرع بقصاص رسانده

از تبریز نوشته‌اند که در رُوز جمعه دهم شهر جمادی‌الأوّل دو ساعت از ظُهر کذشته زلزله شده بود چندان خرابی نکرده امّا بسیار سخت بوده و در یازدهم هوا بسیار سخت و سرد کردیده برف و بوران شدید شده بُود بطوریکه هیچکس یاد نداشته که درین سنواة هوای آنجا بین مرتبه سرد شده باشد بعد از چند روز هوا خوب شد و در تاریخ ۱۴ ماه نوشته بودند که بیشتر از نیم زرع برف در زمین بُود چاپار دولتی که در راه بوده نزدیک بشهر در میان کولاک و بوران مانده اسبش بچاپار تبریز آمده و خودش در بیرون مانده بُود کاغذها و آنچه داشت کم شده بود و تا تاریخ کاغذ مزبور پیدا نشده بود

در روزنامه کرمانشاهان از قراریکه نوشته بودد دو نفر بختیاری از سهراب‌خان نام کرمانشاهی ادعای طلبی کرده شب یکیرا به اسم فرّاش با خود رفیق کرده بمنزل سهرابخان بُرده یک راس اسب و دو قبضه تفنک از او حکما و عُنفاً کرفته‌اند مشارالیه صبح آنروز مراتب را بعالیجاه اسکندرخان حاکم کرمانشاهان میرساند و حاکم فرمود ان سه نفر را پیدا کرده تنبیه مضبوط نموده و مهار کرده و در میان شهر کردانده بُودند

در دولت‌آباد ملایر زن شخصی هرسینی دو نفر مصاحب داشته این روزها پدر ان شخص برای مهّمی اوُ را بخُرّم‌آباد فرستاده بود در بیرون شهر آن دو نفر آمده کریبان اوُ را میکیرند که زنت را طلاق بده میکوید اینجا عالِمی و ملاّئی نیست بشهر که رفتم طلاق میکویم میکویند بیا در باغ قسَم بخور که ما خاطرجمع بشویم باین بهانه او را به باغی برده و کشته و بعد رفته بزن و مادر زنش خبر کرده بوُدند و زنها را آورده نعش اوُ را نموده بودند و زنش به پدرشوهرش کفته بود که شوهرم چند روز است پیدا نیست بالجمله رفته نعش او را از باغ آورده بنزد عالیجاه میرهاشم خان حاکم انجا کذاشته بُودند مشارالیه فرستاده آن زن را آورده تحقیق و تهدید کرده که قاتل را بنماید و زن از ترس قاتلها را بروز داده بعد ازان حاکم کفته است سر آنزن را تراشیده بانواع افتضاح در کوچه و بازار و محلّات کردانیده و آن دو نفر قاتل را کرفته ماجری را بعرض اُمنای دولت علیه رسانده حکم شد که قاتلین را بدربار معدلت مدار بیاورند که در دارالخلافه بسزای خود برسند

در میان خاک رودخانهای همدان نوشته‌اند که از قدیم خاک طلا یافت میشده که چهارصد پانصد نفر سالها امر معاش خود را ازین طلا میکذرانند و وقت شده است که در تابستانها بقدر نیم مثقال هم پیدا کرده‌اند یکپارچه خوب و تمام عیار که مثقالی یک تومان و سه هزار میخرند و باین طور است که در تابستانها از خاک رودخانها در می‌آورند و میشویند و ذرهای

طلا از او میکیرند امّا معدن او را نمیدانند و دیده نشده که در کجاست

اخبار دُول خارجه

انکلیس بتاریخ سه‌شنبه دویم شهر ربیع‌الثانی خوانین و وکلای رعایا در مشورتخانه پای‌تخت لندن بجهة کذراندن امور دولتی جَمْع شُده بُودند و چونکه نشیمن اهل مشورتخانه اطاق بزرکیست که تخت پادشاه انکلیس در آنجاست بعد ازانکه اهل مشورتخانه مزبوره جمع شدند خود پادشاه هم آمده بر روی تخت قرار کرفت و در اموُر دولتی فرمایش خود را با اهل مشورتخانه القا نمود و چونکه کاغذ آخر که از لندن رسید بتاریخ مزبور بُود همین قدر نوشته بُودند معلوم نیست که بعد از کفتکو و مشورت در باب امُور مُعظم چه قرار کذاشته‌اند

چنانچه در روزنامهٔ سابق نوشته شُده دولت انکلیس عمارت بزرکی در بیرون شهر لندن بجهة کذاشتن صنایع و نفایس هر ولایت روی زمین ساخته‌اند که انواع صنایع عالم در آنجا کذاشته شود و بعد از تشخیص و ترجیح صنایع هر ولایتی بولایتی دیکَر به صنعت‌کاران هر یک فراخور کارشان از دولت انعام داده شود و ترغیب کردند که در کارهای خود ترقی حاصل نمایند و حساب کرده‌اند که مردمی که درین بهار بتماشای این صنایع در عمارت مزبور و اطراف آن جمع میشوند بیشتر از هشت کرور خواهند بُود و بجهة اینکه درین کثرت و ازدحام خلق برهمخوردکی نشود کشیکچیان و کزمهای شهر را زیاده کرده‌اند اکر چه نُهصد نفر بیشتر بکزمها نیفزوداند ولی کمان دارند که کفایت محافظت شهر و مارت مزبور بهمین قدر کزمه و مستحفظ که از قدیم و جدیم مُعیّن کرده‌اند بشود

فرانسه در مشورتخانه فرانسه در باب مخارج لوی ناپلیان رئیس دولت مزبور کفتکوئی که پارسال نیز در میان بُود هنوز دارند وزرا مصلحت دانسته‌اند که تنخواه اخراجات او را بقدری که خواسته است برقرار دارند زیرا که اکر چه لُوی ناپلیان رئیس‌جُمهور دولت است ولی با اوضاع پادشاهی است بعد از بحث سخت آخر آنقدر که مُعیّن شده و وُزرا مصلحت دانسته بودند اهل مشورتخانه قبول نکرده بودد نمسه وُکَلای پادشاها در شهر دَرَزْدَنْ جمع شده بوددن و قراریکه در امورات نمسستان خواهند کذاشت هنوز معلوم نبود ولی اجتماع آنها هم در انجا بی‌ثمر نبود چونکه مردم میدانند که قراری درین امُورات خواهند کذاشت همه در امنیّت بودند و ولایتها کم‌کم ارام می‌شدند امّا دولت استریه قشون مأمور بولایت ایطالیا را زیاد کرده بود و میکفتند چهل هزار قشون بانجا روانه خواهند کرد و سبب زیاد کردن این قشون این است که مفسدین فرنکستان در مملکتین سِوِیسْ و پِیدمانت جمع شده بودند و دور نبود که باز در آنجا نبای اغتشاش بکذارند

احوالت مُتفرّقه

بتاریخ دوشنبه ۲۵ ربیع‌الثانی در اسلامبول نزدیک بصبح آتش بعمارت عادلةالسلطنه خواهر سلطان افتاده اکر چه نظام آتش‌خاموش‌کن زود بآنجا جمع شدند امّا نتوانستند آتش را خاموش نمایند در اندک زمانی عمارت را با هر چه اثاث‌البیت که در اوُ بود همه سوزانده بُود

نجیب‌پاشا که مدتی پاشای بغداد بوُد در شب ۲۵ ربیع‌الثانی در اسلامبول در خانهٔ خودش وفایت یافته هشتاد و هشت سال عمر کرده بوُد

در مملکت سِویس از قراریکه نوشته بودند مفسدین فرنکستان در آنجا جمع شده و جزئی اغتشاش کرده بودند چونکه در آنولایت قاعده آزادیست نظر بقانون خودشان نمیتوانند آنها را اخراج نمایند حال مفسدین در خود آنولایت اغتشاش کرده‌اند و جنک جزئی نیز شده ولی چونکه اهل آنولایت مردمانی بانظم‌اند خودشان با مفسیدن جنک کرده شورش را موقوف نمودند