وحشی بافقی (غزلیات)/یک همدم و همنفس ندارم

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(یک همدم و همنفس ندارم)
  یک همدم و همنفس ندارم می‌میرم و هیچ کس ندارم  
  گویند بگیر دامن وصل می‌خواهم و دسترس ندارم  
  دارم هوس و نمی‌دهد دست آن نیست که این هوس ندارم  
  گفتی گله‌ای ز ما نداری دارم گله از تو پس ندارم  
  وحشی نروم به خواب راحت تا تکیه به خار و خس ندارم