وحشی بافقی (غزلیات)/یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست)
  یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست  
  چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست  
  دوش در مجلس به بوی زلف او آهی زدم آتشی افتاد در مجمر که دود از عود خاست  
  از سرود درد من در بزم او افتاد شور نی ز درد من بنالید و فغان از رود خاست  
  گر چه وحشی خاک شد بنشست همچون گردباد از زمین دیگر به عزم کعبه‌ی مقصود خاست