وحشی بافقی (غزلیات)/گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی
ظاهر
گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی | رانم دلیر رخش طلب را چه میکنی | |||||
گر من به دل فرو نخورم دشنههای ناز | آن غمزهی حریص غضب را چه میکنی | |||||
گیرم ز ناز منع توان کرد حسن را | چشم نیازمند طلب را چه میکنی | |||||
با چشم شوخ نیز گرفتم بر آمدی | آن خندهی نهانی لب را چه میکنی | |||||
ای بی سبب اسیر کش بیگناه سوز | پرسند اگر به حشر سبب را چه میکنی | |||||
عجز و نیاز روزم اگر بی اثر بود | تأثیر گریهی دل شب را چه میکنی | |||||
وحشی گرفتم آنکه تو از ننگ مدعی | بستی زبان ز شعر لقب را چه میکنی |