وحشی بافقی (غزلیات)/گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت)
  گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت وان‌دست و تازیانه و مرکب جهاندنت  
  شهری به ترکتاز دهد بلکه عالمی ترکانه برنشستن و هر سو دواندنت  
  پیش خدنگ پرکش ناز تو جان دهم وان شست باز کردن و تا پر نشاندنت  
  میرم به آن عتاب که گویا سرشته‌اند سد لطف با ادای تعرض رساندنت  
  طرز نگاه نازم و جنبیدن مژه وان دامن کرشمه به مردم فشاندنت  
  وحشی اگر تو فارغی از درد عشق ، چیست این آه و ناله کردن و این شعر خواندنت