وحشی بافقی (غزلیات)/کردم از سجدهی راه تو جبین آرایی
ظاهر
کردم از سجدهی راه تو جبین آرایی | سر اقبال من و پیشهی گردن سایی | |||||
باز چون آمده از سجده سرش سوده به چرخ | هر که بر خاک درت کرده جبین فرسایی | |||||
آن قدر آرزوی سجدهی رویت که مراست | در همه روی زمینش نبود گنجایی | |||||
دیرتر دولت پابوس تو دریافتهام | ز آنکه میکردهام از دیده زمین پیمایی | |||||
شکرلله که رسیدم به تماشا گه وصل | کردم از خاک درت تقویت بینایی | |||||
بردر خویش بگو حرمت چشمم دارند | که به جاروب کشی آمده و سقایی | |||||
خواهم از لطف تو باشد نگهی خاصهی من | نگهی نی چو نگاه دگران هر جایی | |||||
طول منشور بقای ابدی را چکنم | خم ابروی تواش گر نکند طغرایی | |||||
وحشیم طوطیم اندر پس آیینهی بخت | دایم از شکر عطای تو به شکرخایی |