وحشی بافقی (غزلیات)/همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی (همخواب رقیبانی و من تاب ندارم) |
' |
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم | بیتابم و از غصهی این خواب ندارم | |||
زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود | درماندهام و چارهی این باب ندارم | |||
آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب | دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم | |||
ساقی می صافی به حریفان دگر ده | من درد کشم ذوق می ناب ندارم | |||
وحشی صفتم اینهمه اسباب الم هست | غیر از چه زند طعنه که اسباب ندارم |