وحشی بافقی (غزلیات)/هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی (هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد) |
' |
هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد | این نگاه دور را از روی او دوری مباد | |||
من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش | دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد | |||
هر مرض کز عشق پیش آمد علاجش بر منست | لیک جانم را ز درد رشک و رنجوری مباد | |||
چشم غارت کرده را صعب است از دیدار دوخت | هیچ عاشق را الهی هرگز این کوری مباد | |||
جوهر حسن تو کنج خانهی آباد نیست | بر بنای جان وحشی نام معموری مباد |