وحشی بافقی (غزلیات)/نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم)
  نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم  
  گر چه از دل می‌رود عشق به جان آمیخته با وجود این وداع صعب گریان نیستیم  
  گو جراحت کهنه شو ما از علاج آسوده‌ایم درد گو ما را بکش در فکر درمان نیستیم  
  آنچه مارا خوار می‌کرد آن محبت بود و رفت گو به چشم آن مبین مارا که ما آن نیستیم  
  ما سپر انداختیم اینک حریف عشق نیست طبل برگشتن بزن ما مرد میدان نیستیم  
  یوسف دیگر به دست آریم وحشی قحط نیست ما مگر درمصر یعنی شهر کاشان نیستیم