وحشی بافقی (غزلیات)/نزدیک ما سگان درت جا نمیکنند
ظاهر
نزدیک ما سگان درت جا نمیکنند | مردم چه احتراز که از ما نمیکنند | |||||
رسم کجاست این ، تو بگو در کدام ملک | دل میبرند و چشم به بالا نمیکنند | |||||
رحمی نمیکنی، مگر این محرمان تو | اظهار حال ما به تو اصلا نمیکنند | |||||
لیلی تمام گوش و ندیمان بزم خاص | ذکر اسیر بادیه قطعا نمیکنند | |||||
این قرب و بعد چیست نه ما جمله عاشقیم | آنها چه کردهاند که اینها نمیکنند | |||||
عشق آن دقیقه نیست که از کس توان نهفت | مردم مگر نگاه به سیما نمیکنند | |||||
پند عبث بلاست بلی زیرکانه عشق | بیهوده جا به گوشهی صحرا نمیکنند | |||||
این طرفه بین که تشنه لبان را به قطرهای | سد احتیاج هست و تمنا نمیکنند | |||||
وحشی چه کردهای تو که خاصان بزم او | هرگز عنایتی به تو پیدا نمیکنند |