وحشی بافقی (غزلیات)/مینماید چند روزی شد که آزاریت هست
ظاهر
مینماید چند روزی شد که آزاریت هست | غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست | |||||
چونی از شاخ گلت رنگی و بویی میرسد | یا به این خوش میکنی خاطر که گلزاریت هست | |||||
در گلستانی چو شاخ گل نمیجنبی ز جا | میتوان دانست کاندر پای دل خاریت هست | |||||
عشقبازان رازداران همند از من مپوش | همچو من بیعزتی یا قدر و مقداریت هست | |||||
در طلسم دوستی کاندر تواش تأثیر نیست | نسخهها دارم اشارت کن اگر کاریت هست | |||||
چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست | وای بر جان تو گر مانند تو یاریت هست | |||||
بار حرمان برنتابد خاطر نازک دلان | عمر من بر جان وحشی نه اگر باریت هست |