وحشی بافقی (غزلیات)/من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی)
  من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی رقیبان را به قتلم شادمان کردی ، نکو کردی  
  به کنج کلبه‌ی ویران غم نومیدم افکندی مرا با جغد محنت همزبان کردی ، نکو کردی  
  ز کوی خویشتن راندی مرا از سنگ محرومی ز دستت آنچه می‌آمد چنان کردی ، نکو کردی  
  شدی از مهربانی دوست با اغیار و بد با من مرا آخر به کام دشمنان کردی ، نکو کردی  
  چو وحشی رانده‌ای از کوی خویشم آفرین برتو من سرگشته را بی‌خان و مان کردی، نکو کردی