وحشی بافقی (غزلیات)/مستغنی است از همه عالم گدای عشق

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(مستغنی است از همه عالم گدای عشق)
  مستغنی است از همه عالم گدای عشق ما و گدایی در دولتسرای عشق  
  عشق و اساس عشق نهادند بر دوام یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق  
  آنها که نام آب بقا وضع کرده‌اند گفتند نکته‌ای ز دوام و بقای عشق  
  گو خاک تیره زر کن و سنگ سیاه سیم آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشق  
  پروانه محو کرد در آتش وجود خویش یعنی که اتحاد بود انتهای عشق  
  اینرا کشد به وادی و آنرا برد به کوه زینها بسی‌ست تا چه بود اقتضای عشق  
  وحشی هزار ساله ره از یار سوی یار یک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق