وحشی بافقی (غزلیات)/مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست
ظاهر
مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست | مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکیست | |||||
تمام در طلب وصل و وصل میطلبیم | اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکیست | |||||
اگر چه مانده اسیر است همچنان خوش باش | که منتهای ره کاروان حاج یکیست | |||||
فریب تاج مرصع مده به سربازان | که ترک سر بر این جمع و ننگ تاج یکیست | |||||
همین منادی عشقست در درون خراب | که آنکه میدهد این ملک را رواج یکیست | |||||
چه جای زحمت و راحت که پیش پای طلب | حریر نسترن و نشتر زجاج یکیست | |||||
بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر | که وضع عنصر و تألیف امتزاج یکیست |