وحشی بافقی (غزلیات)/ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
ظاهر
ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم | بستان به پرورندهی بستان گذاشتیم | |||||
میآید از گشودن آن بوی منتی | در بسته باغ خلد به رضوان گذاشتیم | |||||
در کار ما مضایقهای داشت ناخدا | کشتی به موج و رخت به توفان گذاشتیم | |||||
در خود نیافتیم مدارا به اهرمن | بوسیدن بساط سلیمان گذاشتیم | |||||
کردیم پا ز دیده به عزم ره حرم | ره بسته بود خار مغیلان گذاشتیم | |||||
ظلمت به پیش چشمهی حیوان تتق کشید | رفتیم و ذوق چشمه حیوان گذاشتیم | |||||
وحشی نداشت پای گریز از کمند عشق | او را به بند خانهی حرمان گذاشتیم |