وحشی بافقی (غزلیات)/ما اجنبی ز قاعدهی کار عالمیم
ظاهر
ما اجنبی ز قاعدهی کار عالمیم | بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم | |||||
دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست | اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم | |||||
با مرکز و محیط نداریم هیچ کار | هست اینقدر که در خم پرگار عالمیم | |||||
ما مردمان خانه بدوشیم و خش نشین | نی زان گروه خانه نگهدار عالمیم | |||||
حک کردنی چو نقطهی سهویم بر ورق | ما خال عیب صفحه رخسار عالمیم | |||||
با سینه برهنه به شیران نهیم رو | انصاف نیست ورنه جگردار عالمیم | |||||
وحشی رسوم راحت و آزار با هم است | زین عادت بد است که آزار عالمیم |