وحشی بافقی (غزلیات)/عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
ظاهر
عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است | ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است | |||||
دلیریی که دلم کرد و میزند در صلح | به اعتماد نگههای رغبت آمیز است | |||||
مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه | علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است | |||||
شدیم مات به شترنج غایبانهی تو | به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است | |||||
کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر | دلم که بستهی آن طرهی دلاویز است | |||||
جگر زد آبله وز دیده میچکد نمکاب | که بخت شور به ریش جگر نمکریز است | |||||
رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق | حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است | |||||
به ذوق جستن فرهاد میرود گلگون | تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است | |||||
شدست دیدهی وحشی شکوفه دار و هنوز | در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است |