وحشی بافقی (غزلیات)/شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست
ظاهر
شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست | اگر غلط نکنم از منش ملالی هست | |||||
ز رشک قرب من ای مدعی خلاص شدی | ترا نوید که بر خاطرش خیالی هست | |||||
به رخصت تو که رفتیم و درد سر بردیم | ترا ملالی و مارا هم انفعالی هست | |||||
به بوستان تو گر مرغ ما نمیگنجد | گرش ز بال درستی شکسته بالی هست | |||||
تو بد مزاج چه بی اعتدال و بد خویی | طبیعتی و مزاجی و اعتدالی هست | |||||
سفارش دل خود با تو این زمان گفتم | ز گریه روز وداع توام مجالی هست | |||||
چو قصد رفتن آن کوی کرد وحشی گفت | که فکر باطل و اندیشهی محالی است |