وحشی بافقی (غزلیات)/شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست)
  شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست اگر غلط نکنم از منش ملالی هست  
  ز رشک قرب من ای مدعی خلاص شدی ترا نوید که بر خاطرش خیالی هست  
  به رخصت تو که رفتیم و درد سر بردیم ترا ملالی و مارا هم انفعالی هست  
  به بوستان تو گر مرغ ما نمی‌گنجد گرش ز بال درستی شکسته بالی هست  
  تو بد مزاج چه بی اعتدال و بد خویی طبیعتی و مزاجی و اعتدالی هست  
  سفارش دل خود با تو این زمان گفتم ز گریه روز وداع توام مجالی هست  
  چو قصد رفتن آن کوی کرد وحشی گفت که فکر باطل و اندیشه‌ی محالی است