وحشی بافقی (غزلیات)/ز پیش دیده تا جانان من رفت

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(ز پیش دیده تا جانان من رفت)
  ز پیش دیده تا جانان من رفت تو پنداری که از تن جان من رفت  
  اگر خود همره جانان نرفتم ولی فرسنگها افغان من رفت  
  سر و سامان مجو از من چو رفتی تو چون رفتی سر و سامان من رفت  
  چه دید از من که چون بر هم زدم چشم چو اشک از دیده‌ی گریان من رفت  
  از آن پیچم به خود چون مار ، وحشی که گنج کلبه‌ی ویران من رفت