وحشی بافقی (غزلیات)/دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست)
  دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست  
  گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست  
  از آتش سودای تو و خار جفایت آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست  
  بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست  
  در حشر چو بینند بدانند که وحشیست آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست