هزار و یک سخن/چ

از ویکی‌نبشته

(چ)

  1. چاه کن همیشه در چاه است
  2. چراغ به ته خود نور نمیدهد
  3. چراغ دروغ بی فروغ است
  4. چراغ دزد خواب انسان است
  5. چراغی که بخانه رواست به مسجد حرام است

  1. چرا کسی از کاری پشیمان گردد که یکبار دیگر بر از آن کار پشیمان شده باشد؟
  2. چشم مبین و دل مخواه
  3. چوب نرم را مور میخورد
  4. چو به گشتی طبیب از خود میازار
  5. چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن
  6. چو نام سگ بر آری چوبی بدست آر
  7. چون خشم زند شعله تر و خشک بسوزد
  8. چون در امضای کاری متردد باشی آن طرف اختیار کن که بی‌آزارتر باشد
  9. چون دزدان بهم افتند کالا ظاهر شود
  10. چون دشمن را در بند یافتی امانش مده
  11. چون شاخ خلاف بالا رود همه خنجر بار آورد
  12. چون قضا آید طبیب ابله شود
  13. چیزی بخور، چیزی بده، چیزی منه
  14. چیزی که عوض دارد گله ندارد