هزار و یک سخن/ج

از ویکی‌نبشته
هزار و یک سخن در امثال و نصایح و حکم (۱۲۹۹ خورشیدی) از امیرقلی امینی
ج

(ج)

  1. جای برو که ترا بخواهند نه جائی که از درت برانند
  2. جائی که آفتاب نتابد طبیب می‌آید
  3. جائی که نمک خوری نمکدان مشکن
  4. جاهل جاهلرا ستاید و از عالم نفرت نماید
  5. جد همه روزه جان مردم بخورد و هزل همه ساله آب مردم ببرد
  6. جنگ اول به از صلح آخر است
  7. جنگ را شمشیر میکند و معامله را پول
  8. جواب ابلهان خاموشی است
  9. جوانمرد کسی است که نمیگوید و میکند
  10. جوانمردی که بخورد و بدهد به از عابدی که روزه بگیرد و ننهد
  11. جوانی را بخضاب و ثروت را بآرزو و علم را بدعا تحصیل نتوان نمود
  12. جود ناخواسته دادن است چه پس از خواستن دادن پاداش خواهش باشد
  13. جود کن و منت منه تا نام نیک بر آری (م)
  14. جور استاد به ز مهر پدر
  15. جوینده یابنده است
🞻 جهاندیده بسیار گوید دروغ
  1. جهان گشتن به از جهان خوردن است