هزار و یک سخن/س

از ویکی‌نبشته

(س)

  1. سالی که نکوست از بهارش پیداست
  2. سخاوت نشانه بختیاری است و سرمایه کامکاری
  3. سخت دلی از واژه ناخوانا خیزد
  4. سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت‌کوش
  5. سخن آینه مرد سنخگوست
  6. سخن از سخن خیزد
  7. سخن اگر زر است سکوت گوهر است
  8. سخن بد از شمشیر بریده بتر است
  9. سخن تا نپرسند لب بسته دار
  10. سخن‌چین دشمن همجنس خود است
  11. سخن‌چین شریک شیطان است و دشمن انسان
  12. سخن کز دل آید شود دلپذیر
  13. سخن گواه حال گوینده است
  14. سخن نااندیشیده چون زر ناسنجیده است
  15. سرانجام حیله گرفتاری است و فرجام مکر و غدر ندامت و خاکساری
  16. سرانجام قمار ادبار است و فرجام ستم ناگوار
  17. سر بده و سر مردم مسپار
  18. سر بی‌گناه بالای دار نمی‌رود
  19. سر پیری معرکه‌گیری
  20. سر خود با زن مگوی
  21. واژه ناخوانا وجدان سخت‌تر که درد بیدرمان (م)
  22. سرش را خواست دوا کند چشمش کور شد
  23. سرکه مفت شیرین‌تر از عسل است
  24. سرمایه بآرزوی سود بسیار از دست مده
  25. سزای گرانفروش نخریدین است
  26. سعی و نصیب با هم توأم است
  27. سکوت موجب رضاست
  28. سگ بقلادهٔ رنگین شکار نکند
  29. سگ حق‌شناس به از آدمی ناسپاس
  30. سگ در خانه صاحبش هار است
  31. سگ را اگر بدریای هفت‌گانه بشوید پاک نشود
  32. سگ را شناسند بروی خداوند
  33. سگ زرد برادر شغال است
  34. سلامت در خموشی است
  35. سلامت بر کنار است
  36. سلیقه که نیست جان در عذاب است
  37. سنگ بجای خود سنگین است
  38. سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است
  39. سنگ روی یخ
  40. سنگ سنگ را می‌شکند
  41. سنگ کوچک سر بزرگ را می‌شکند
🞻 سودا برضا خویشی بخوشی
  1. سوداگر پنیر در شیشه میخورد
  2. سود اگر خواهی از اندازه زیادت مطلب
  3. سودای اولی نیکو است
  4. سود ناکرده در جهان بسیار است
  5. سوگند دروغ بنیاد عمر را بر باد دهد
  6. سه چیز بی سه چیز پایدار نماند مالی بی تجارت علم بی بحث ملک بی‌سیاست
  7. سیاست بقدر جنایت است
  8. سیر خبر از گرسنه ندارد سواره از پیاده
  9. سیلی نقد به از حلوای نسیه
  10. سیم بخیل وقتی از خاک بدر آید که او بخاک رفته باشد