هزار و یک سخن/ش

از ویکی‌نبشته

(ش)

  1. شاهنامه آخرش خوش است
  2. شب خیز باش تا کامروا باشی
  3. شتر بار میبرد و خار میخورد
  4. شجاعت بگفتار نیست بکردار است
🞻 شتر در خواب بیند پنبه‌دانه
  1. شدت نیکان روی در فرج دارد و دولت بدان سر در نشیب
  2. شراب مفت را قاضی هم میخورد
  3. شرط است که شرط را بپایان ببرند
  4. شرط توانگری انفاق و چاره بینوائی شکیبائی است
🞻 شریک دزد رفیق قافله
  1. شکر نعمت منعم اظهار نعمت است
  2. شکر نعمت نعمت آورد
  3. شکم خالی صفای دل است
  4. شمشیری چون راستی و یاوری چون درستی نیست
  5. شمع را که سر گیرند روشن‌تر شود
  6. شنیدن کی بود مانند دیدن
  7. شیر آدمی در، بهتر که پادشاه ستمگر
  8. شیر از مورچه میگریزد
  9. شیطان با مخلصان نمی‌آید و سلطان با مفلسان