هزار و یک سخن/خ
ظاهر
(خ)
- خائن بهمه حال مردد است و خدای و خلق از او ناخشنود
- خائن همواره خائف است
- خانهٔ دوستان بروب و در دشمنان مکوب
- 🞻 خانه دروغگو آتش گرفت کس باور نکرد
- خانهٔ قاضی گردو بسیار است اما حساب دارد
- خانهٔ که با دو کدبانو باشد خاک تا بزانو باشد
- خاموشی به که جواب سخت
- خاموشی را شعار خود کن
- خاموشی عین جواب است
- خبری که دانی دلی بیازارد تو خاموش باش تا دیگری بیارد
- خدا دیرگیر اما سختگیر است
- خدا را کسی ندیده بدلیل عقل شناختهاند
- خدا میداند میتواند
- خدا یکی خانه یکی یار یکی
- خر باربر به از شیر مردمدر
- خرج باندازه دخل است
- خر چه داند لذت قند و نبات
- خر خفته جو نمیخورد
- خردمند با بیخرد پیکار نکند و هوشیار با مست کارزار
- خردمند باش تا توانگر باشی
- خردمند طالب کمال است و نادان خواهان مال
- خردهبین بزرگ زیان است
- خرمن سوخته سوخته خرمن خواهد
- خفته را خفته کی کند بیدار
- خلق نیک از بزرگان است
- خواری ز طمع خیزد و عزت از قناعت
- خواستن دل دادن دل است
- خوان بزرگان اگرچه لذیذ است خردهٔ انبان خود لذیذتر
- خواه سنگ بر شیشه زن خواه شیشه بر سنگ که در هر دو حال شیشه خواهد شکست
- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
- خوب گوی تا خوب شنوی
- خودآرائی عادت زنان است نه مردان میدان
- خودبین خدابین نباشد
- خودپسندی جان من برهان نادانی بود
- خودکرده را تدبیر نیست
- خوش آنچاهی که آب از خود بر آرد
- خوشآمدگوی را بر خود راه مده
- خوشآمد هر که را گفتی خوش آمد
- خوشاصل خطا نکند و بداصل وفا نکند
- خوشبخت کسی که از زمانه پند گرفت (م)
- خوشبخت کسی که خورد و کشت و بدبخت کسی که مرد و هشت
- خوشخوی همیشه خوش معاش است
- خوشروئی کلید دلها است
- خوش عالمی است نیستی هر جا که ایستی کس نگوید کیستی
- خوشمعامله شریک مال مردم است
- خوگیری از عاشقی بتر بود
- خویشی بخوشی سودا برضا
- خیانت پیشه دونان است و نادرستی آئین فرومایگان