نظامی (اقبال نامه)/مغنی بدان جرهی جان نواز
ظاهر
مغنی بدان جرهی جان نواز | بر آهنگ ما نالهی نو بساز | |||||
که گشتیم چون بلبل از ناله مست | بدان ناله زین ناله دانیم رست | |||||
چو هرمس بدین ژرف دریا رسید | رهی دید کزوی رهائی ندید | |||||
فرو رفت و گفت آفرین بر کسی | که کالای کشتی ندارد بسی | |||||
چه باید گرانباریی ساختن | که باید به دریا در انداختن | |||||
جهان خانه وحش بود از نخست | در او بانوا هر گیاهی که رست | |||||
ز کوه گران تا به دریای ژرف | چه و بام او شد به باران و برف | |||||
چو شد آهوی گور آدم پدید | گریزنده شد گور و آهو رمید | |||||
من آن وحشی آهو کز دست زور | به پای خودم رفت باید به گور | |||||
درین ره پناه خود از هیچکس | نسازم جز از پاک یزدان و بس | |||||
شما نیز چون عزم راه آورید | به پاکیزه یزدان پناه آورید | |||||
درین گفتنش خواب خوش باز برد | سخن را چه خسبانم او نیز مرد |