معایب الرجال/بخش دو/صفحه ۲۳
۱. نموده و خود نوشته است ربطی باین کمینه ندارد حکایت کردهاند که مردی زنی
۲. بسیار وجیهه داشت که باو هیچ میلی نداشت هر روز بر ان بینوا ایرادی و بهانه
۳. میگرفت و از اندرونی خانه به بیرونی قهرکنان و جامه خواب کشان میرفت شبی
۴. بملازمی در نیمهشب امر فرمود که برو از هر جائیکه هست امردی حاضر نما بیچاره نوکر
۵. در پی امرد آواره و دربدر شد هرچه تفحص نمود نیافت بخانه یکی از فواحش که برادری
۶. زیبا و قدی چون سرو رعنا داشت فرود آمد جستجوی نمود خواهرش گفت برادرم
۷. بسفر رفته خودم حاضرم نوکر بیچاره گفت آقای من امرد بازست تو را نخواهد زن گفت
۸. لباس امردان پوشم و خود را مانند ایشان آرایش و نمایش دهم شاید نفهمد
۹. و میل نماید بتو جایزه و انعام دهد نوکر از بیچارهگی و طمع راضی شد زن خود را مانند
۱۰. پسران ساخته روانه گردیدند تا بخانه رسیده آقا صدای در شنیده سراسیمه و پا
۱۱. برهنه دوید ان زن امردنما را چون جان شیرین در بر گرفته بگمان اینکه او غلمانی
۱۲. از بهشت برین است از شور و شوق و گرمی وجد و ذوق رخت ناکنده بر روی
۱۳. تخت دمرش انداخت چون زن عادی نبود راه کوه تنگ مینمود آقا حکم بتر کردن