محتشم کاشانی (قطعات)/وقت آن شد که به شمشیر زبان
ظاهر
وقت آن شد که به شمشیر زبان | جدل آغازم و کارت سازم | |||||
نقد عزت که نه شایستهی توست | از تو بستانم و کارت سازم | |||||
هر لباسی که بدوزم از هجو | زیب قد چو منارت سازم | |||||
واندرین شهر به صد رسوایی | بر خر هجو سوارت سازم |