محتشم کاشانی (قطعات)/ناگه از طبعم مشام دل شنید
ظاهر
ناگه از طبعم مشام دل شنید | بوی طوفان خیزی کون و مکان | |||||
بهر آن گردید نطقم نوحه گر | کز اجل دی میر زرین افسران | |||||
مالک گردون شکوه کامکار | کامل عالی سریر کامران | |||||
زین ملک و سلطانت سلطان حسین | شهسوار نامدار نوجوان | |||||
شد روان با هودج گردون اساس | بهر سیر ملک فردوس از جهان | |||||
زان الم انس و ملک یک سر شدند | اهل ماتم بر زمین و اسمان | |||||
وز پی سال وفاتش از جمل | بست دل گویا طلسمی در زبان | |||||
و آن طلسم از شانزده مصرع بود | کلک عاجل را ز فکرم بر زبان |