محتشم کاشانی (قطعات)/محتشم تا کی کشم از ناسزاگویان عذاب
ظاهر
محتشم تا کی کشم از ناسزاگویان عذاب | آخر از بیطاقتی تیغ جزا خواهم کشید | |||||
گر حسام هجو خواهم داشت زین پس در غلاف | برخلاف ماسلف آزارها خواهم کشید | |||||
میزند چون تیغ طعنم خواه دشمن خواه دوست | میکشم تیغ زبان ورنه جفا خواهم کشید | |||||
تا غنیمان را کنم هریک به کنجی منزوی | خویش را بیرون ز کنج انزوا خواهم کشید | |||||
بر عقاب طبع چون خواهم زدن با یک ستیز | نیک و بد را بر عقابین پر هجا خواهم کشید | |||||
هرکه بیاندیشه است از قلزم اندیشهام | کشتی عیشش به گرداب فنا خواهم کشید | |||||
در قفای من زبان هر که میگردد به خبث | من به تیغ هجو بیرون از قفا خواهم کشید | |||||
چون به زور طبع قلاب نفس خواهم فکند | پیر و برنا را به کام اژدها خواهم کشید | |||||
تا ز تیغ بیم گردد زهرهی بیگانه چاک | انتقام اول ز خویش و آشنا خواهم کشید | |||||
تا بساط این و آن بر هم خورد زابیات هجو | لشگر آفت به میدان بلا خواهم کشید | |||||
دیدهی اغیار خواهم کند و در چشم امید | یار را هم داروی خوف و رجا خواهم کشید | |||||
بهر دشمن دار عبرت خواهم اندر شهر زد | دوست را هم کرسی از زیر پا خواهم کشید |