محتشم کاشانی (قطعات)/شکر کز فیض کرد بار دگر
ظاهر
شکر کز فیض کرد بار دگر | جنبشی بحر لطف ربانی | |||||
گوهری از محیط نسل نهاد | رو به ساحل چو نجم نورانی | |||||
مهی از برج سلطنت گردید | نور بخش جهان ظلمانی | |||||
نازنین صورتی که تصویرش | نیست یارای خامه مانی | |||||
معتدل پیکری که تعدیلش | عقل را داده سر به حیرانی | |||||
میر سلطان مراد خان که ازوست | در بقا روی عالم فانی | |||||
نایب آب سمی جد که قضا است | ابجد آموزش از ادب دانی | |||||
لایق داوری و دارایی | قابل خسروی و خاقانی | |||||
خلف میرزا محمد خان | صورت لطف و قهر سبحانی | |||||
خان نوعهد نوجوانکه باو | میکند فخر مسند خانی | |||||
در سرور است تا قیام قیام | از جلوسش سریر سلطانی | |||||
آن جهان بان که داده از رایش | بانی این جهان جهان به اینی | |||||
وان جوان دل که هست تا ابدش | زیر ران توسن طرب رانی | |||||
آن که ایزد نگین ملک باو | داشت با آن گرانی ارزانی | |||||
وانکه از رشک خاتمش لب خویش | می گزد خاتم سلیمانی | |||||
مدتی کان یگانه بود ز تو | خانهی ازدواج را بانی | |||||
بود او در محیط نسلش طاق | چون در شاهوار عمانی | |||||
گوهر فرد میر شاهی خان | کش معین بادعون یزدانی | |||||
چند روزی چو رفت و باز آمد | ابر صلبش به گوهر افشانی | |||||
گشت شهزاده دوم پیدا | کاولش کردم آن ثنا خوانی | |||||
محتشم این زمان قلم بردار | وز خیالات طبع سبحانی | |||||
بهر سال ولادتش بنگار | مه نو شاهزادهی ثانی | |||||
لیک بر مدت اندرین مصراع | هست چیزی زیاده نادانی | |||||
گر شود شاه زاده شهزاده | میشود رفع آن به آسانی |