محتشم کاشانی (قطعات)/سلطان محمد آن شمع کز پرتو وجودش

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (قطعات) از محتشم کاشانی
(سلطان محمد آن شمع کز پرتو وجودش)
  سلطان محمد آن شمع کز پرتو وجودش گردیده بود گردون محفل فروز دنیا  
  در صفحه‌ی رخش بود رنگ صلاح ظاهر وز مطلع جبینش نور فلاح پیدا  
  از بی وفایی عمر ناگه چو رخت بر بست وز دهر شد مسافر در خلد ساخت ماوا  
  جان پدر ز غم سوخت خون شد دل برادر وز آه و گریه بردند آرام پیر و برنا  
  چون ساختم ازیشان تاریخ رحلت او گفتند شد مسافر سلطان محمد ما