محتشم کاشانی (قطعات)/زیب اتراک جهان فخر هنرمندان عصر
ظاهر
زیب اتراک جهان فخر هنرمندان عصر | آن که چرخ بیهنر با بخت او پرخاش کرد | |||||
پیری آن غواص بحر حکمت و گنج و هنر | شمهای از موشکافیهای پنهان فاش کرد | |||||
مثقبی باریکتر از فکر خود ترتیب داد | سی و یک سوراخ در یک دانه خشخاش کرد | |||||
میرزا جانی به یک آن سرو سرا بستان لطف | از جهان چون خیمه زد بر طرف انهار بهشت | |||||
یک شبش در خواب دیدم با رخی کز عکس آن | بر زمین و آسمان میتافت انوار بهشت | |||||
گفتم ای گل چیست تاریخ تو و جایت کجاست | غنچهی خندان گشود و گفت گلزار بهشت | |||||
فوت امیر چندان آمد گران بر ایام | کز بار آن مصیبت پشت فلک دو تا شد | |||||
چون در ریاض هستی نخل مراد ما بود | تاریخ رحلتش نیز نخل مراد ما شد | |||||
نخل باغ دل امیر گلرخ نسرین عذار | کز خط او داشت خجلت سنبل اندر بوستان | |||||
از سموم مرگ چون گلبرگ پژمرده شده | خط نو بود اندکی پیرامن رویش عنان | |||||
از اجل مهلت اگر مییافت تا سال دگر | آن زمان تاریخ او میشد امیر نوخطان | |||||
ملا ابوالحسن که در محیط وجود او | زین خاکدان رساند به افلاک موج فضل | |||||
چون کرد رو به ملک عدم ز آسمان رسید | تاریخ فوت گشتن او ماه اوج فضل | |||||
سید عالی نسب قاضی عمادالدین که شد | صد خلل در کار شرع از فوت آن عالیجناب | |||||
چون ز دانش داشت ملک شرع در زیر نگین | شاه ملک شرع شد تاریخش از روی حساب | |||||
بر سر تربتی رسیدم دوش | خرم و غم زدا و محنت کاه | |||||
نور مهر علی و عترت او | زان مکان رفته تا به ذروهی ماه | |||||
با من آن روز از قضا بودند | جمعی از اهل معرفت همراه | |||||
گفتم این خاک کیست شخصی گفت | خاک پاک حسین عینالله | |||||
گفتم آگه نیم ز تاریخش | از همان مصرعم نمود آگاه |