محتشم کاشانی (قطعات)/باز فلک سلسلهای زد به هم
ظاهر
باز فلک سلسلهای زد به هم | کز اثرش گشت جهانی حزین | |||||
اتشی افروخت که از پرتوش | دود برآمد ز زمان و زمین | |||||
فتنهای انگیخت که از هم گسست | سلسله ربط شهور و سنین | |||||
فتنه چو بود این که جهان را گذشت | قطب زمین تاج سر اهل دین | |||||
آن که در انواع کمالات بود | عالمی از خرمن او خوشه چین | |||||
وانکه گرفت از ید علیای علم | ملک شریعت همه زیر نگین | |||||
چون به هوای سفر آخرت | توسن همت ز خرد کرد زین | |||||
وز پی آسایش جاوید راند | رخش به آرامگه حور عین | |||||
غارت آرام ز عالم نمود | فرقت آن عالم عزلت گزین | |||||
ای که در این واقعهی جانگداز | با من بیصبر و قراری قرین | |||||
ضابطهی سال وفاتش اگر | میطلبی از من اندوهگین | |||||
مگذر ازین بیت که تاریخ اوست | مصرع دقت اثر هشتمین |