محتشم کاشانی (قطعات)/ای فلک حشمت که در دکان نظم محتشم
ظاهر
ای فلک حشمت که در دکان نظم محتشم | به ز مدح مشتری گیر تو یک پرگاله نیست | |||||
وان عروسان را که در عقد تو میآرد به نظم | هیچ یک را احتیاج صنعت دلاله نیست | |||||
نطقش از شیرینی در ثنایت مینهد | بر سر هم آن قدر شکر که در بنگاله نیست | |||||
با دگر اشعار کز پی میرسد این قطعه هست | کاغذی باوی که کوتاهیش در دنباله نیست | |||||
آن قدر در کز ثنایت دردل ذخار اوست | بر گل صد برگ سوری صد یک آن ژاله نیست | |||||
ابر طبعش بس که حالا مستعد بارش است | هیچ ماهی بر سپهر فکرتش بیهاله نیست | |||||
او چو در جولان گه صد سالهی مدحت پا نهاد | وین سخن بیاصل مثل شعلهی جواله نیست | |||||
وجه انعامش که مرقوم است و مجری در برات | همچو احسان دگر یاران چرا هر ساله نیست |