محتشم کاشانی (قطعات)/ای جوان بخت سرافراز که بر خاک درت
ظاهر
ای جوان بخت سرافراز که بر خاک درت | خسرو تخت فلک سوده جبین صد باره | |||||
وی درم پاش سنی پیشه که بر اهل نیاز | بوده اهل کرمت قطره فشان همواره | |||||
هست شش ماه که از بهر دعا گوئی تو | خواب را کردهام از دیدهی خود آواره | |||||
روز هم خواهشم این بوده که در هیچ محل | نگذارد صمد چاره برت بیچاره | |||||
در ثنای تو هم از یاوری طبع بلند | راندهام بر سر سیاره و ثابت باره | |||||
وز تو آن دیدهام امسال که گر شرح کنم | خاطرت جامه طاقت کند از غم پاره | |||||
شکوه هرچند که از چون تو مطاعی کفر است | ای مطیعان تو هم ثابت و هم سیاره | |||||
این اثر داد ثنا خوانی سی روزهی من | که تو از من ببری روزی سی نان خواره |