محتشم کاشانی (غزلیات)/یارب که خواند آیت عجر و نیاز من
ظاهر
| یارب که خواند آیت عجر و نیاز من | بر شاه بنده پرور مسکین نواز من | |||||
| یارب که گوید از من مسکین خاکسار | با شهسوار سر کش گردون فراز من | |||||
| کای نوربخش چشم جهان بین مردمان | ای روشنایی نظر پاکباز من | |||||
| چشمت که خوش بمن به فکندی خدنگ ناز | اکنون چرا نمینگرددر نیاز من | |||||
| گوش مبارکت که ز من میشنید راز | بهر چه گوشهگیر شد آخر ز راز من | |||||
| زلفت مگر ز من کجی دید کز جفا | کوتاه ساخت رشتهی عمر دراز من | |||||
| چون محتشم ز درد تو بیچارهام چه باک | گر چاره ساز من شوی ای چارهساز من | |||||