محتشم کاشانی (غزلیات)/گشته در عشق کار من مشکل
ظاهر
گشته در عشق کار من مشکل | مردن آسان و زیستن مشکل | |||||
طرفهتر آنکه نیست با معشوق | این زمان اختلاط من مشکل | |||||
نه به آن ماه رو نگه دشوار | نه به آن نوش لب سخن مشکل | |||||
نه کشیدن به سوی خود گستاخ | سر آن زلف پر شکن مشکل | |||||
نه ز روی دراز دستیها | دستبازی به آن ذقن مشکل | |||||
نه لب طفل آرزویم را | زان لبان خوردن لبن مشکل | |||||
چیدن گل میسر است اما | غارت خرمن سمن مشکل | |||||
بوسه کم میخورم به کام که هست | راه بردن به آن دهن مشکل | |||||
دستباری است اندکی آسان | لیک از آن سوی پیرهن مشکل | |||||
گر یکی خواب گه دو پیکر راست | صحبت تنگ تن به تن مشکل | |||||
محتشم گل به چین و لاله که هست | میوه چیدن درین چمن مشکل |