محتشم کاشانی (غزلیات)/گر از جمال جهانتاب او نقاب کشند
ظاهر
گر از جمال جهانتاب او نقاب کشند | جهانیان قلم رد بر آفتاب کشند | |||||
برای نیم نگه سرخوشان خواب غرور | هزار منت از آن چشم نیم خواب کشند | |||||
اگر شوی نفسی با بهشتیان همدم | دگر ز همدمی حوریان عذاب کشند | |||||
برند راه به میزان حسن چون تو سوار | شوی به ناز و بتان حلقهی رکاب کشند | |||||
ز طبع آب تحیر برون برد حرکت | ز صورت تو مثالی اگر بر آب کشند | |||||
غبار راه جنیبت کشان حسن تو را | بود دریغ که در چشم آفتاب کشند | |||||
سپار محتشم آخر زمام کشتی تن | به ساقیان که تو را در شط شراب کشند |